آیه 47 سوره هود
<<46 | آیه 47 سوره هود | 48>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
نوح عرض کرد: بار الها، من پناه میبرم به تو که دیگر چیزی که نمیدانم از تو تقاضا کنم، و اگر گناه مرا نبخشی و بر من ترحم نفرمایی من از زیانکاران عالم خواهم بود.
نوح گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی را که به آن علم ندارم از تو بخواهم به تو پناه می برم و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم نکنی از زیانکاران خواهم بود.
گفت: «پروردگارا، من به تو پناه مىبرم كه از تو چيزى بخواهم كه بدان علم ندارم، و اگر مرا نيامرزى و به من رحم نكنى از زيانكاران باشم.»
گفت: اى پروردگار من، پناه مىبرم به تو اگر از سر ناآگاهى چيزى بخواهم، و اگر مرا نيامرزى و به من رحمت نياورى از زيانكردگان خواهم بود.
عرض کرد: «پروردگارا! من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم! و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«أَعُوذُ بِکَ»: به تو پناه میآورم و خویشتن را در پناه تو میدارم. «إِلاّ»: مرکب از (إِنْ) و (لا) است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ «47»
(نوح) گفت: پروردگارا! به تو پناه مىبرم از اينكه چيزى را كه به (خير و شرّ) آن آگاهى ندارم، از تو درخواست كنم و اگر تو (اين خواسته را) بر من نبخشايى و بر من ترحّم ننمايى، از زيانكاران خواهم بود.
جلد 4 - صفحه 67
پیام ها
1- پيامبران بىدرنگ تسليم خداوند هستند. فَلا تَسْئَلْنِ ... قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ
2- در دعاها از كلمهى «رَبِّ» غفلت نكنيم. رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ ...
3- استعاذه و پناهبردن به خداوند، بهترين راه بيمهى انسان در گرفتارىهاست. «رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ»
4- در برابر مواعظ الهى، ادب و تواضع كنيم. إِنِّي أَعِظُكَ ... رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ
5- هركجا علم به مصلحت نداريم، درخواست نكنيم. «إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ»
6- هر گونه سؤال بيجا و كلام بيجا، نياز به توبه دارد. «وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي» (اگر پيامبران از تقاضاى بيجا به خداوند پناه مىبرند، پس تكليف ما كه دائماً براى خداوند تعيين تكليف مىكنيم چگونه است؟)
7- اوّل آمرزش و سپس دريافت رحمت. «وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي»
8- خسارت واقعى، بخشيده نشدن است. وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي ... أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ
9- انسانها حتّى انبيا، بدون لطف خداوند به مقصد نمىرسند و آن كس كه از مغفرت الهى محروم شد، خاسر و زيانكار است. «أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ (47)
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ: نوح عرض كرد: اى پروردگار من، بتحقيق پناه مىبرم به تو. أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ: اينكه سؤال كنم تو را آن چيزى را كه نيست براى من علم به آن، يعنى به جواز طلب آن. حاصل آنكه تذلل و خضوع است در درگاه سبحانى براى اينكه موفق دارد او را و نگاه دارد از زلّات نفسانى.
وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي: و اگر نيامرزى مرا و نبخشائى مرا، أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ: باشم از زيانكاران در نقص ثواب كه از من ترك اولى سانح شده، و اين بر سبيل تخشع و استكانت است به درگاه الهى، اگرچه گناهى از او صادر نشده بود.
تبصره: وجوب عصمت انبياء را ادله متعدده است از جمله: عصمت لطف است مر انبياء را در تبليغ كه لطفى است مخصوص به ايشان، زيرا لطف آنست كه مكلّف را مقرب باشد به اداى تكليف؛ و عصمت نيز مقرب انبياء باشد به اداى تكليف مخصوص كه تبليغ است. پس به تقرير شكل اول گوئيم كه:
عصمت، لطف؛ و هر لطف، واجب؛ نتيجه دهد پس: عصمت انبياء واجب باشد.
بنابراين، اين نوع آيات در باره انبياء مأوّل است به ترك اولى، و نهى چنانچه تحريمى باشد، تنزيهى هم وارد است. و توبه تذليل است در درگاه سبحانى كه موجب لطف الهى است هر چند گناهى نباشد. و نكته تعبير به اين
جلد 6 - صفحه 79
عبارات آنكه: چون به سبب وفور كمالات و علوّ درجات آنها و كثرت نعم حق تعالى بر ايشان، مكروهات بلكه مباحات بلكه متوجه شدن آنان به غير جناب مقدس الهى چون عظيم است، لذا اين عبارات را بر اعمال ايشان اطلاق فرموده و خود در مقام تذلل و خشوع امثال اين كلمات را استعمال نمايند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْئَلَكَ ما لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَ تَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخاسِرِينَ (47) قِيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ (48) تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ (49)
ترجمه
گفت اى پروردگار من همانا من پناه ميبرم بتو كه سؤال كنم از تو چيزى را كه نيست براى من بآن دانشى و اگر نيامرزى مرا و رحم نكنى بر من ميباشم از زيانكاران
گفته شد اى نوح فرود آى بسلامتى از قبل ما و بركتهائى بر تو و بر گروه چندى از كسانيكه با تواند و گروهى چندند كه بر خوردار كنيمشان پس برسد آنها را از ما عذابى دردناك
اين از خبرهاى نهان است كه وحى ميكنيم آنرا بسوى تو نبودى كه بدانى آنرا تو و نه قومت پيش از اين پس صبر كن همانا انجام نيك براى پرهيزكاران است.
تفسير
پس از صدور ترك اولى از حضرت نوح و عتاب الهى بشرح مذكور در آيه سابقه آنحضرت با كمال خضوع و خشوع و تذلّل از خداوند مسئلت نمود كه در آتيه او را حفظ فرمايد از سؤال بيجا و هر امر نامناسبى با مقام نبوّت و محبّت خدا و منحصر نمود راه فوز و فلاح و نجات از هر خطر و خسران را بمغفرت و رحمت الهى خلاصه آنكه توبه نمود از ترك اولى به آدابيكه موجب قبول و مرحمت شود و خداوند پس از استقرار كشتى و بر طرف شدن طوفان امر فرمود او و كسانيرا كه با او بودند به نزول از كشتى و مژده داد آنها را بسلامتى از آفات و ايمنى از بليّات و زيادتى بركات و وفور خيرات از قبل خود چون ايشان براى خرابى زمين از زندگانى آتيه خود مأمون نبودند و فرمود اين نعم ممتدّ است براى تو و فرقى كه با تو هستند در كشتى چون امّت بمعناى جماعت است و آنها جماعتهائى بودند يا فرقى كه بعد از اين از آنها بوجود مىآيند كه گفتهاند يا فرقى كه با تواند در طريقه حقّه و ايمان
جلد 3 صفحه 88
بخدا و پيغمبر وقت كه بنظر حقير رسيده و نيز فرمود و فرقى بعد از اين از نسل آنها بوجود مىآيند كه اين نعم براى آنها ممتدّ نميشود بلكه چندى برخوردار ميكنيم آنانرا از نعم دنيوى و پس از آن براى كفر و عصيان بعذاب اليم گرفتار خواهند شد و اخيرا به حبيب خود فرمود اين قصه نوح عليه السّلام از اخبار غيب است كه وحى نموديم ما آنرا بتو براى اثبات دين و اعجاز كتابت چون تو و قومت كه عربند اهل كتاب و تاريخ نبوديد و از اين وقايع اطلاع نداشتيد و حال مطّلع شديد پس مانند نوح عليه السّلام صبر كن بر ثبات در دعوت و آزار قومت و بدانكه در نتيجه موفق بظفر بر اعداء در دنيا و فائز بنعيم ابدى در آخرت خواهى شد چون حسن عاقبت مخصوص به اهل تقوى است قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه حضرت نوح در موصل از كشتى بزير آمد با هشتاد نفر و شهرى بنا نمودند كه نام آن ثمانين شد و او دخترى داشت كه با او در كشتى بود و مردم از نسل او بوجود آمدند و به اين جهت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود نوح عليه السّلام يكى از دو پدر است و در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت چرا خداوند تمام اهل زمين را در زمان نوح عليه السّلام غرق فرمود با آنكه در ميان آنها بيگناهان و اطفال بودند فرمود اما اطفال كه وجود نداشتند چون خداوند چهل سال قبل از طوفان آنها را عقيم نمود و اما بقيّه مردم كه غرق شدند يكدسته براى تكذيبشان بود پيغمبر وقت را و دسته ديگر براى رضاى آنها بود بتكذيب تكذيب كنندگان چون كسيكه از كارى بر كنار باشد و راضى بآن مانند كسى است كه وارد در آن باشد خداوند كسى را بدون تقصير عذاب نميفرمايد و در كافى و اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون آب بزمين فرو رفت و حجاب بر طرف شد و استخوان مردگان ظاهر گشت نوح عليه السّلام آنها را ديد و جزع نمود و بسيار غمناك شد و خداوند به او وحى فرمود اين كار را خودت كردى كه نفرين به آنها نمودى نوح عرض كرد خدايا توبه كردم و استغفار نمود و وحى شد به او كه انگور سياه بخورد براى آنكه غم او زائل شود و نيز از آنحضرت روايت شده است كه نوح عليه السّلام بعد از طوفان پانصد سال زندگانى فرمود پس جبرئيل نازل شد و عرض كرد خدا فرموده ايّام حيات تو منقضى شد و بايد ودائع نبوّت را به پسرت سام بسپرى چون زمين نبايد خالى از حجّت باشد و بايد در هر زمان راهنمائى
جلد 3 صفحه 89
به طاعت من وجود داشته باشد و آن يا پيغمبر است يا امام و حضرت نوح اطاعت نمود و اسم اكبر و ميراث علم و آثار نبوت را بسام سپرد و حام و يافث بىبهره شدند براى آنكه قابل نبودند و حضرت نوح آنها را بشارت داد به هود عليه السّلام و وصيّت فرمود به اطاعت و انتظار مقدم او و اين خلاصه روايت اخيره است كه ذكر شد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَن أَسئَلَكَ ما لَيسَ لِي بِهِ عِلمٌ وَ إِلاّ تَغفِر لِي وَ تَرحَمنِي أَكُن مِنَ الخاسِرِينَ (47)
گفت حضرت نوح پروردگار من بدرستي که من پناه ميبرم بتو اينكه سؤال كنم از تو چيزي را که نيست براي من بآن چيز علم و دانش و اگر مرا نيامرزي و رحم نكني ميباشم از خسران كنندهگان.
غفران فرع ذنب است و انبياء معصوم هستند در تمام عمر حتي خيال معصيت در قلوب آنها خطور نميكند زيرا از طرف شيطان است و راه بقلب انبياء ندارد لكن در مقابل عظمت و بزرگي خداوند خود را حقير و كوچك و مقصر ميدانند و خاضع و خاشع هستند از اينکه جهت قالَ رَبِّ و عدم ذكر يا که نگفت يا رب چون نداء تعظيم است بخلاف ( يا نوح) که نداء تنبيه است إِنِّي أَعُوذُ بِكَ انسان
جلد 11 - صفحه 62
هر که باشد و هر چه باشد در هر حال احتياج بحفظ الهي دارد و پناه گاه او خدا است آن بآن افاضه از او ميشود چنانچه گفتند که ممكن همين نحوي که در وجود احتياج بموجد دارد در بقاء هم محتاج است.
سيه رويي ز ممكن در دو عالم
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- به هر حال نوح دریافت که این تقاضا از پیشگاه پروردگار درست نبوده است و هرگز نباید نجات چنین فرزندی را مشمول وعده الهی دائر بر نجات خاندانش بداند، لذا رو به درگاه پروردگار کرد و گفت: پروردگارا! من به تو پناه میبرم از اینکه چیزی از تو بخواهم که به آن آگاهی ندارم» (قالَ رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ).
«و اگر مرا نبخشی و مشمول رحمتت قرار ندهی از زیانکاران خواهم بود»
ج2، ص350
(وَ إِلَّا تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم